پدر ..ای مهربان با صلابت

پدر ..ای مهربان با صلابت

تنها مردی که می شود تا بی نهایت به او اعتماد کرد

پدر ..ای مهربان با صلابت ..همیشه زیباترین و درعین خال غم انگیزترین لحظه ،لحظه خداحافظی از پدر و مادر درپایان شب عروسی است

ای مهربان با صلابت پدرم

پدر...من عاشقانه به تو تعلق دارم و تو تنها شاهزاده زندگیم هستی من عشق را در دستهای خسته وچروکیده تو می بینم فرقی نمی کند چطور باشی، پیر یا جوان، خندان یا اخمو، همین که هستی برای من دلگرمی است

پدر عزیزم ... من هنوز همان دختر بچه ای کوچک و بازیگوشی هستم که نیاز به کسی دارم که راه را نشانم دهد، نگرانم باشد و سوال جوابم کند

پدر...تو تنها مردی هستی که می شود تا بینهایت دنیا بهت تکیه کرد و اعتماد داشت

هنگامی که می بینم چه آهسته گام برمی داری و موهای به رنگ برف ات را می بینم  می فهمم که پیر شدی، پیر شدی تا من بزرگ شوم

تو برای من همیشه جاودانه ای، من زمانی خوشبختم که قلب تو بتپد پدر

مترجم : الهام علوی

دیدگاه
*


* ارسال

مقالات مرتبط