نتیجه گیری از رفتار پسرها و اینکه اونها اماده برای ازدواج نیستند و قدرت تشکیل زندگی رو ندارند
1) تو دوران دانشگاهم ،هم دانشگاهی هایی داشتم که وقتی بهشون و کاراشون نگاه می کردم حس می کردم اینا هیچ وقت نمی تونن ازدواج کنند چون همیشه به فکر تفریح و گردش و دوره همی بودند و یا حداقل اینکه من با شخصی مثل اونا ازدواج نمی کردم
الان چندسالی از روی اون سالها می گذره اونا همشون ازدواج کردن و تشکیل خانواده دادند و حتی بعضی هاشون هم پدر شدند ،بعدا فکر کردم دیدم پسرها موجودات عجیبی هستند که از روی ظاهرشون نمی شه هرچیزی رو متوجه شد در مرحله ازدواج تغییراتی توی اونها و رفتارشون ایجاد میشه که اونهارو تبدیل به یک همسر و پدر می کنه این راز مخفی درون پسرهاست
1) وقتی می بینیم که آنها تصمیم ها ی بزرگ رو نمی تونند بگیرند ...وقتی اونها در مورد ازدواج بی میل هستند این اصلا دلیل اش شما نیستید چون اونها به این فکر می کنند که اگر این راه رو شروع کنند ،چجوری باید مسیر زندگی رو تا اخر پیش برند ایا توانایی دارند یا نه پس هنوز ترس دارند و هنوز خودشون رو زیاد اماده نمی بینند
2) وقتی در مورد اینده صحبت می کنند شما رو تو اینده اشون نمی بینند و همش از خودشون می گند
این یعنی فعلا می خوان تو حال و اینده تنها باشند یعنی هنوز شور و شعف مجردی رو تو سر دارند و پر از ارزوهای بلند هستند که فکر می کنند فقط تنهایی می تونند به این ارزوها برسند
3) وقتی با چند تا از دوستاتون دسته جمعی بیرون رفتید ،دوستاتون همش شما رو به عنوان زن و شوهر یاد می کنند و اون اولین کسیه که با پرخاشگری از اونا می خواد دیگه این شوخی بیمزه رو انجام ندهند و دلیلش هم برای اینکه شما رو قانع کنه و از ناراحتیتون کم کنه اینه که فعلا نمی خوام کسی متوجه بشه
4) وقتی صحبت از خانم های دیگه می شه مثل هنرپیشه و یا خواننده و یا دوستای دیگه اتون ،اون با آب و تاب از زیبایی و یا محاسن اخلاقی و رفتاری اونا میگه